
یکی از پایه های مهم دستور زبان فارسی، شناخت اجزای جمله است. هر جمله از بخشهایی تشکیل شده که با هم معنایی کامل را منتقل میکنند. در این بخش از وب سایت ادبیات فارسی، به معرفی و توضیح اجزای جمله می پردازیم. با ما همراه باشید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوید.
جمله چیست
جمله در زبان شناسی، ترکیبی از کلمات است که معنا می دهد. جمله معمولاً شامل یک فاعل، که انجام دهنده ی عمل است و یک فعل که عمل را نشان می دهد، می باشد. جمله ممکن است به یک یا چند کلمه محدود باشد یا شامل چندین کلمه و عبارت پیچیده باشد.
مثال: من کتاب می خوانم
در این جمله، “من” فاعل است و “کتاب می خوانم” فعل است
اجزای جمله چیست
جمله های زبان فارسی از اجزای مختلفی تشکیل می شوند که هر کدام نقش خاصی دارند. مهم ترین اجزای جمله شامل فاعل، فعل، مفعول و متمم هستند. فاعل معمولاً نشان دهنده کسی است که فعل را انجام می دهد، مانند “مریم” در جمله “مریم کتاب را میخواند”.
فعل نیز عمل یا حالت را بیان می کند، مانند “می خواند” در همان جمله. مفعول به چیزی اطلاق می شود که فعل بر آن اثر میگذارد، مانند “کتاب” در این مثال است. متمم ها اطلاعات اضافی درباره فعل، فاعل یا مفعول فراهم میکنند، مانند زمان، مکان یا حالت.
برای مثال، در جمله “مریم در پارک دوچرخهاش را میسازد”، کلمه “در پارک” به متمم مکان اشاره دارد. این اجزا در کنار هم ترکیب میشوند تا مفهوم جمله را کامل کنند.
اجزای جمله
در زبان فارسی، جملهها معمولاً از اجزای اصلی و فرعی تشکیل میشوند. اجزای اصلی جمله شامل نهاد و گزاره هستند. نهاد یا فاعل، کسی یا چیزی است که کاری انجام میدهد یا حالتی دارد و معمولاً در ابتدای جمله به صورت اسم یا ضمیر ظاهر میشود.
گزاره نیز قسمتی از جمله است که خبری درباره نهاد میدهد و معمولاً شامل فعل و گاهی مفعول، قید و متمم است. از سوی دیگر، اجزای فرعی جمله به تکمیل معنی آن کمک میکنند. مفعول کلمهای است که کار فعل روی آن انجام میشود و معمولاً با نشانه «را» میآید.
قید توضیحاتی درباره زمان، مکان، چگونگی یا مقدار عمل میدهد. متمم کلمه یا گروهی از کلمات است که با فعل یا صفت همراه شده و معنی آن را کامل میکند و معمولاً با حروف اضافه میآید. در نهایت، مسند ویژگی یا حالتی است که به نهاد نسبت داده میشود و معمولاً با فعل «است» یا «بود» همراه میشود.
اجزای اصلی جمله
در تقسیمبندی کلی، جمله به دو بخش اصلی نهاد و گزاره تقسیم می شود. نهاد معمولاً نشان دهنده موضوع یا عامل اصلی جمله است، در حالی که گزاره بخش اطلاعاتی جمله را شامل می شود که معمولاً درباره نهاد چیزی می گوید.
هر یک از این بخش ها خود دارای زیرمجموعه هایی هستند که وظایف خاصی در ساختار جمله ایفا می کنند. این تقسیم بندی به ما کمک می کند تا ساختار جمله ها را بهطور دقیق تری تحلیل کنیم و نقش هر جزء را در انتقال معنا بهتر درک کنیم.
نهاد جمله
نهاد یکی از بخشهای اصلی جمله است که در واقع موضوع اصلی جمله را معرفی میکند و درباره آن صحبت میشود. این بخش میتواند نقشهای مختلفی در جمله داشته باشد، اما بهطور کلی نهاد به دو دسته تقسیم میشود: فاعل و مسندالیه.
نهاد فاعل
نهاد زمانی فاعل نامیده می شود که فرد یا موجودی باشد که عمل را در جمله انجام می دهد. به عبارت دیگر، فاعل کسی است که کاری را انجام می دهد. به عنوان مثال:
-
پسر دوچرخه میسازد.
در این جمله، «پسر» نهاد است و در عین حال فاعل هم هست، زیرا او است که عمل «دوچرخه ساختن» را انجام میدهد.
نهاد مسندالیه
نهاد زمانی مسندالیه نامیده می شود که ویژگی یا حالتی به آن نسبت داده می شود. در این حالت، نهاد به عنوان چیزی معرفی می شود که ویژگی خاصی دارد. به عنوان مثال:
-
آسمان صاف است.
در این جمله، «آسمان» نهاد است و در واقع ویژگی «صاف بودن» به آن نسبت داده شده است. در اینجا، «صاف بودن» حالت یا ویژگی آسمان است، نه عملی که انجام میدهد.
گزاره جمله
در دستور زبان فارسی، گزاره بهمعنای خبر است و بخشی از جمله بهشمار میآید که اطلاعاتی درباره نهاد ارائه می دهد. این اطلاعات معمولاً از طریق اجزایی مانند فعل، مفعول، مسند و متمم به مخاطب منتقل می شود.
گزاره در واقع بخش اصلی جمله است که مفهوم و محتوای آن را کامل میکند و بیانگر کاری است که نهاد انجام می دهد، حالتی که دارد یا ویژگی ای که به آن نسبت داده می شود.
فعل جمله
فعل، مهم ترین جزء در ساختار گزاره است و در واقع قلب تپنده ی جمله به حساب می آید. این جز نشان دهنده ی وقوع یک عمل، رویداد یا حالت خاص در زمان مشخصی گذشته، حال یا آینده است.
فعل علاوه بر این که وجود یک عمل یا حالت را مشخص می کند، معمولاً اطلاعاتی در مورد فاعل جمله نیز ارائه می دهد، از جمله تعداد، شخص و زمان. به عنوان مثال:
-
“دانشآموزان با دقت زیادی به سخنرانی معلم گوش دادند.”
در این جمله، فعل «گوش دادند» عمل اصلی جمله است که نشان میدهد چه کاری توسط نهاد (دانشآموزان) در گذشته انجام شده است.
مفعول جمله
مفعول آن عنصری در جمله است که عمل فعل بر روی آن صورت می گیرد یا بهعبارت دیگر، اثر فعل را دریافت می کند. معمولاً مفعول پاسخ پرسش هایی مانند چه چیزی؟ یا چه کسی را؟ است.
مفعول می تواند ساده یا همراه با توصیفاتی بیاید که معنی آن را گسترش دهد و گاهی برای شناسایی آن از نقش نماهایی مانند را استفاده می شود. به عنوان مثال:
-
“معلم، دانشآموز بااستعداد کلاس را برای شرکت در مسابقه معرفی کرد.”
در این جمله، «دانشآموز بااستعداد کلاس را» مفعول است، چون عمل معرفی بر روی این فرد انجام شده است.
مسند جمله
مسند عنصری است که ویژگی، صفت یا حالتی را به نهاد نسبت می دهد و معمولاً در جملاتی به کار می رود که در آن ها از افعال ربطی مانند بودن، شدن، گشتن و… استفاده شده است. مسند بخشی از جمله است که به وسیلهی فعل ربطی به نهاد متصل می شود و درباره ی آن اطلاعاتی ارائه می دهد. به عنوان مثال:
-
“نتیجهی تلاشهای شبانهروزی او چشمگیر بود.”
در این جمله، «چشمگیر» مسند است که ویژگیای را برای نهاد «نتیجهی تلاشهای شبانهروزی او» بیان میکند و با فعل ربطی «بود» به نهاد متصل شده است.
متمم جمله
متمم، بخشی از جمله است که برای کامل کردن معنای فعل، صفت یا اسم به کار می رود. معمولاً متمم با حروف اضافه ای مانند به، از، برای، در و… آغاز می شود. این جزء می تواند اطلاعاتی درباره ی مقصد، علت، مکان، ابزار، هدف یا شخص مورد اشاره ارائه دهد و به درک کامل تر معنای جمله کمک کند. به عنوان مثال:
-
“او همیشه با احترام کامل دربارهی بزرگترها صحبت میکند.”
در این جمله، عبارت «دربارهی بزرگترها» متمم است که به ما میگوید او دربارهی چه کسانی صحبت میکند. همچنین «با احترام کامل» نیز میتواند بهعنوان متمم ابزار یا حالت در نظر گرفته شود.
اجزای غیر اصلی جمله
در دستور زبان فارسی، اجزای غیر اصلی جمله به آن دسته از بخشهای جمله گفته میشود که اگرچه برای کاملتر شدن و زیباتر شدن جمله به کار میروند، اما حذف آنها به ساختار پایهای جمله آسیبی نمیزند و جمله همچنان از نظر دستوری درست و قابل فهم باقی میماند.
این اجزا بیشتر نقش توصیفی، توضیحی یا تأکیدی دارند و اطلاعات اضافی درباره زمان، مکان، علت، حالت و… ارائه میدهند. مهمترین اجزای غیر اصلی جمله را همراه با توضیح معنایی، نقش دستوری، و مثال بررسی میکنیم:
- منادا
- قید
- معطوف
- بدل
- متمم اسم
- تکرار
- صفت و مضافالیه
منادا جمله
منادا اسمی است که برای صدا زدن، خطاب قرار دادن یا جلب توجه مخاطب در جمله به کار میرود. منادا به شنونده یا خواننده توجه میدهد که گوینده مستقیماً با او صحبت میکند یا چیزی از او میخواهد. این اسم معمولاً در آغاز جمله میآید، اما ممکن است در میانه یا پایان جمله نیز دیده شود.
در زبان فارسی، منادا اغلب با واژههایی به نام ادات ندا همراه است. این ادات باعث برجسته شدن منادا در جمله میشوند و توجه مخاطب را جلب میکنند. از رایجترین ادات ندا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
«ای» (رایجترین و رسمیترین ادات ندا)
-
«آهای» (با بار احساسی بیشتر)
-
«اینجا»، «هان»، «ای وای»، «ای جان» و..
نوع ندا | ساختار | مثال | توضیح |
---|---|---|---|
با “ای” | ای + منادا | ای دریا! به ساحل برس. | «ای» حرف ندا و «دریا» منادا است. |
با “یا” | یا + منادا | یا رسولالله! شفاعت کن. | «یا» حرف نداست که در خطابهای مذهبی رایج است. |
با “ـا” (الف ندا) | منادا + ا | پروردگارا! به ما آرامش بده. | «ا» بهصورت پسوند به انتهای منادا اضافه شده. |
بدون حرف ندا | منادا بهتنهایی | علی! بیا اینجا. | منادا بدون هیچ ادات ندا آمده است. |
قید جمله
قید جمله، واژه یا گروه واژه ای است که برای توصیف یا تغییر معنای یک فعل، صفت یا قید دیگر در جمله به کار می رود. قیدها معمولاً به اطلاعاتی مانند زمان، مکان، چگونگی، میزان یا وضعیت انجام یک عمل اضافه می کنند.
برای مثال، در جملهی او با دقت درس می خواند، کلمهی “با دقت” قید است که نحوه ی انجام فعل درس خواندن را مشخص می کند. قیدها می توانند در مکان های مختلف جمله قرار بگیرند، ولی معمولاً بعد از فعل یا بعد از مفعول می آیند تا نحوه یا ویژگی خاصی از عمل را بیان کنند.
معطوف جمله
اسم یا گروه اسمی که پس از «واو» عطف می آید و نقش دستوری اسم قبلی را بر عهده می گیرد، معطوف نامیده می شود. به عنوان مثال، در جملهی سارا و سهراب فرزندان من هستند، سهراب معطوف به سارا است. معطوف به طور تبعی برای انجام نقش دستوری خود در جمله به اسم یا گروه اسمی قبل از «واو» عطف وابسته است.
جزء بدل جمله
جزء بدل در زبان فارسی به قسمتی از جمله اطلاق می شود که در آن یک واژه یا عبارت، واژه یا عبارت دیگری را که قبلاً آمده است، توضیح می دهد یا جایگزین آن می شود. این جزء معمولاً برای روشن تر کردن یا تکمیل معنای جمله به کار می رود و معمولاً با نشانه هایی مانند یعنی، به عبارت دیگر، که، مثل و… همراه است.
برای مثال در جملهذی حسین، پسر عموی من، به خانه آمد، «پسر عموی من» جزء بدل است که به حسین اشاره می کند و توضیح بیشتری درباره او می دهد. جزء بدل معمولاً با ویژگی هایی مثل تعریف و توصیف یا جایگزینی واژه ها برای ایجاد وضوح در جمله به کار می رود.
متمم اسم جمله
متمم اسم در زبان فارسی به واژه یا عبارتی گفته می شود که به یک اسم یا نام وابسته است و معنای آن را تکمیل می کند یا برای فهم دقیق تر آن اسم ضروری است. متمم اسم معمولاً با استفاده از حروف اضافه مانند «با»، «برای»، «به»، «از»، «در»، «برای»، و … به جمله اضافه می شود و رابطه ی بین اسم و سایر اجزای جمله را مشخص میکند.
برای مثال در جمله ی «کتابهای قدیمی در کتابخانه هستند»، عبارت «در کتابخانه» متمم اسم است که به «کتابهای قدیمی» وابسته است و مکان آن ها را مشخص می کند.
در اینجا متمم اسم به وضوح کمک می کند تا معنای دقیق تری از جمله به دست آید. این نوع ساختار ها به گوینده و نویسنده اجازه می دهند تا اطلاعات بیشتری در مورد اسم یا نام مورد نظر بیان کنند.
جز تکرار جمله
جز تکرار جمله در زبان فارسی به حالتی اطلاق می شود که یک عبارت یا جمله در بخشی از متن یا گفتار، به صورت مستقیم یا با تغییرات جزئی، دوباره بیان می شود. این تکرار می تواند برای تأکید، تقویت معنی یا ایجاد زیبایی ادبی به کار رود. تکرار معمولاً در مواردی مثل شعر، نثر ادبی، یا گفتار هایی که می خواهند توجه شنونده را جلب کنند، استفاده می شود.
برای مثال: او همیشه با همه مهربان است، همیشه با همه مهربان است. در اینجا، تکرار جمله برای تأکید بیشتر بر ویژگی مهربانی او است. تکرار می تواند با کلمات، عبارات، جملات و یا حتی افعال صورت گیرد و به این طریق تأثیر خاصی بر پیام و نحوه دریافت آن توسط مخاطب می گذارد.
صفت و مضاف الیه جمله
در زبان فارسی، صفت و مضافالیه هر کدام نقشی حیاتی در ساختار جمله دارند. صفت معمولاً برای توصیف و مشخص کردن ویژگی های یک اسم به کار می رود. به عنوان مثال، در جمله خانهی زیبای من، کلمهی «زیبا» صفت است که ویژگی خانه را بیان می کند.
از طرف دیگر، مضاف الیه به اسم یا عبارتی اطلاق می شود که به اسم دیگری وابسته است و رابطه ای مثل مالکیت یا تعلق را نشان می دهد. در همین جمله، «من» مضاف الیه است که مالک خانه را مشخص می کند.
در مجموع، ترکیب صفت و مضاف الیه به جملات معنی و وضوح بیشتری می دهد و ارتباط بین اجزای مختلف جمله را روشن تر میسازد. این ترکیبها در زبان فارسی کمک می کنند تا ویژگیها و روابط بین موجودات یا اشیاء به طور دقیقتری بیان شوند.
ترتیب اجزای جمله در فارسی
ترتیب رایج اجزای جمله در فارسی به صورت زیر است:
نهاد + مفعول + قید + فعل
مثال:
-
علی (نهاد) کتاب را (مفعول) با دقت (قید) خواند (فعل)
البته ترتیب جمله در فارسی نسبتاً انعطافپذیر است و در شعر یا برای تأکید، میتوان ترتیب را تغییر داد.
⏬مقالات پیشنهادی برای شما عزیزان⏬
اهمیت واژه شناسی نقاط ضعف کتاب صد سال تنهایی ویژگی جمله مرکب