
مولانا جلال الدین بلخی، معروف به مولوی، از بزرگ ترین شاعران و عارفان ایرانی قرن هفتم هجری است.. در این بخش از وب سایت ادبیات فارسی، به معرفی و توضیح مولانا جلال الدین بلخی می پردازیم. با ما همراه باشید تا با این موضوع بیشتر آشنا شوید.
مولانا جلال الدین بلخی کیست
نام کامل: جلال الدین محمد بلخی
متولد: ۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی، بلخ یا وخش
درگذشت: ۴۱۶ ۴ دی ۶۵۲ هجری خورشیدی، قونیه
آرامگاه: قونیه، ترکیه
عنوان: مولانا، مولوی، خمش
پیشه: شاعر و صوفی
ملیت: ایرانی
سبک : مثنوی، رباعی، غزل، نثر
ملیت: ایرانی
مولانا کیست
جلال الدین محمد بلخی، مشهور به مولوی، مولانا و رومی، یکی از برجسته ترین چهره های ادبیات فارسی و عرفان اسلامی است. او در تاریخ ۶ ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری (برابر با ۱۲۰۷ میلادی) در بلخ به دنیا آمد و در تاریخ ۵ جمادی الثانی سال ۶۷۲ هجری قمری (مطابق با ۱۲۷۳ میلادی) در قونیه چشم از جهان فروبست.
نام کامل او محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی بوده است. در دوران زندگی اش، اطرافیان و پیروانش او را با القابی چون جلال الدین، خداوندگار و مولانا خداوندگار خطاب می کردند. این القاب نشان دهنده ی جایگاه ویژه ی او در میان اهل معرفت و ادب بود.
لقب مولانا
پس از وفات مولانا و به ویژه از سده نهم هجری قمری به بعد، لقب هایی مانند مولوی، مولانا، مولوی رومی و ملای رومی رواج یافتند. استفاده از واژه رومی به محل زندگی و فعالیت های مولانا در منطقه ی روم (آسیای صغیر) اشاره دارد. بسیاری از صاحب نظران ادبی، با بررسی اشعار مولانا، تخلص او را خاموش، خموش یا خامش دانسته اند که در اشعار عرفانی او بازتابی از روحیه ی سکوت، فنا و بی نفسی است.
زبان مادری مولانا
زبان مادری مولوی، فارسی بود و اغلب آثار منظوم و منثور او نیز به زبان فارسی نگاشته شده اند. با وجود آن که او در محیطی چند زبانه زندگی می کرد، عشق به زبان فارسی در سراسر آثارش نمایان است. شاهکارهای او مانند مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی جزو درخشان ترین آثار زبان فارسی به شمار می روند و جایگاهی جهانی دارند.
بیوگرافی مولانا
است مولانا شخصیتی فراملی و جهانی است که تأثیر معنوی او طی هفت قرن گذشته بر ایرانیان، افغان ها، تاجیک ها، ترک ها، یونانیان و بسیاری از مسلمانان آسیای میانه و جنوب شرق آسیا گسترده بوده است. اشعار او به زبان های مختلف ترجمه شده اند و در غرب، با نام رومی، به یکی از محبوب ترین و پرفروش ترین شاعران آمریکا تبدیل شده است.
بیشتر آثار مولوی به فارسی است، اما اشعاری معدود به ترکی، عربی و یونانی نیز از او باقی مانده است. شاهکار او، مثنوی معنوی، که در قونیه سروده شد، از برترین آثار ادبیات فارسی است و آثارش در سراسر ایران بزرگ و بسیاری از کشورهای دیگر با استقبال فراوان روبه روست.
زندگی نامه مولانا
است مولانا جلال الدین محمد بلخی در روز ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری (برابر با ۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی / ۱۲۰۷ میلادی) در شهر بلخ یا وخش دیده به جهان گشود.
پدر مولانا
پدر او، مولانا محمد بن حسین خطیبی، که به بهاءالدین ولد و سلطان العلما شهرت داشت، از بزرگان صوفیه و عرفای برجسته آن زمان بود. او سلسله خرقه اش را به احمد غزالی می رساند و بیشتر به سلوک باطنی توجه داشت تا مباحثات علمی و کلامی، و همین موضوع باعث مخالفت برخی عالمان، از جمله فخرالدین رازی، با او شد. فخر رازی، که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود، نقش زیادی در تحریک شاه علیه او ایفا کرد.
بهاء الدین ولد
بهاءالدین ولد در سال ۶۱۰ هجری قمری، هم زمان با حمله چنگیزخان به خراسان، از بلخ کوچ کرد و سوگند خورد تا زمانی که خوارزمشاه بر تخت حکومت نشسته، به زادگاهش بازنگردد.
مولانا و عطار
در مسیر مهاجرت، به روایتی (که برخی چون فرانکلین لوئیس آن را رد کردهاند)، با عطار نیشابوری دیدار کرد و عطار کتاب اسرارنامه خود را به مولانا اهدا نمود.
او برای انجام مناسک حج به بغداد و سپس مکه رفت و پس از آن به شام سفر کرد. سپس به دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی، راهی قونیه شد و تا پایان عمر در آنجا ماند.
مادر مولانا
مومنه خاتون، همسر بهاءالدین ولد و مادر جلال الدین محمد بلخی (مولانا)، از زنان ارجمند روزگار خود بود. آرامگاه او در شهر قرامان (لارنده) کشف شده و با توجه به شواهد تاریخی، در فاصله سال های ۶۱۹ تا ۶۲۶ هجری قمری (۱۲۲۲ تا ۱۲۲۹ میلادی) از دنیا رفته است.
در میانه دهه ۱۲۲۰ میلادی (پس از سال ۶۱۷ قمری)، بهاءالدین ولد به همراه خانواده اش، از جمله مولانا، به آناتولی مرکزی (روم) مهاجرت کرد. لقب رومی مولوی نیز از همین سفر و اقامت در سرزمین روم برگرفته شده است. آن ها مدتی در شهر لارنده – که امروزه به نام کرمن شناخته می شود – ساکن شدند. مردم این منطقه هنوز هم برای زیارت مسجد کوچکی که به افتخار مومنه خاتون ساخته شده، به آن جا می روند.
گوهر خاتون همسر مولانا
مولانا در نوزده سالگی با گوهر خاتون ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دو پسر به نام های سلطان ولد و علاء الدین محمد بود.
کرا خاتون همسر مولانا
مولانا پس از درگذشت گوهر خاتون با خاتون کرا ازدواج کرد از این ازدواج دو فرزند به نام های مظفر الدین امیر عالم و ملک خاتون به دنیا آمدند.
مولانا جلال الدین محمد بلخی
پس از درگذشت پدرش در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری (۱۲۳۰ میلادی)، مولانا که ۲۳ سال داشت، مورد توجه پیروان پدرش قرار گرفت و از او خواستند جایگاه معنوی پدر را پر کند:
همه کردند رو به فرزندش
که تویی در جمال مانندش
شاه ما زین سپس تو خواهی بود
از تو خواهیم جمله مایه و سود
مولانا برهان الدین محقق
در این زمان، سید برهان الدین محقق ترمذی، یکی از مریدان وفادار بهاءالدین ولد، به قونیه آمد تا با مراد خود دیدار کند؛ اما وقتی رسید، دریافت که او در گذشته است. بنابراین نزد مولانا رفت و گفت: دانش هایی در درون من نهفته است که از پدرت به من رسیده؛ بیاموز تا جانشین شایسته ای برای او باشی. مولانا نیز با راهنمایی او به ریاضت پرداخت و به مدت نه سال با برهان الدین همراه بود، تا جایی که در سخن و سلوک همانند او شد:
بود در خدمتش به هم نه سال
تا که شد مثل او به قال و حال
دیدار مولانا و شمس تبریزی
مولانا، شاعر بزرگ پارسی گو، در ۳۷سالگی چهره ای شناخته شده در عرصه عرفان و دانش بود و مردم و مریدان از محضر او بهره مند می شدند. اما زندگی اش در روزی از زمستان سال ۶۲۳ خورشیدی (۲۶ جمادی الثانی ۶۴۲ قمری)، با دیدار شمس الدین محمد بن ملک داد تبریزی دگرگون شد. آن دیدار، آغازی بود بر فصل تازه ای در حیات مولانا؛ فصلی که با شور و شعف عرفانی و دگرگونی درونی همراه بود.
مولانا پس از دیدار شمس، آرام آرام از تعلیم رسمی و وعظ فاصله گرفت و دل به شعر، ترانه، سماع و عشق الهی سپرد. او در این دوره پرشور، آثاری آفرید که از برجسته ترین دستاوردهای اندیشه انسانی به شمار می روند. خود مولانا از این دگرگونی چنین یاد کرده است:
زاهد بودم، ترانه گویم کردی
سر حلقه بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه کودکان کویم کردی
داستان مولانا و شمس
روزی که مولانا از بازار باز می گشت، مردی ناشناس در برابرش ایستاد و پرسشی تند مطرح کرد: ای صراف عالم معنا! محمد برتر است یا بایزید بسطامی؟ مولانا خشمگین پاسخ داد: محمد (ص) سرور انبیاست، بایزید را چه نسبتی با اوست؟ اما آن مرد که شمس بود، گفت: پس چرا یکی گفت: سبحانک ما عرفناک و دیگری گفت: سبحانی ما اعظم شأنی؟ مولانا در پاسخ درماند و از شمس خواست توضیح دهد. شمس پاسخ داد: تفاوت در ظرفیت است؛ محمد دریای بی کران معنا بود و بایزید جامی که از اندکی مست شد.
از همین گفت و گو، دوستی و دلبستگی عمیق میان این دو آغاز شد. شمس به مولانا گفت: از راهی دور آمده ام برای دیدار تو، اما با این بار سنگین علم و خود بینی، چگونه به دیدار حق می رسی؟ و مولانا در پاسخ دل سپرد: مرا ترک نکن، این بار مزاحم را از دوشم بردار.
مولانا و شمس
ورود شمس تبریزی به زندگی مولانا، نقطه عطفی بود که او را از خطابه و درس به سوی شعر، سماع، و عشق الهی سوق داد. از آن پس، قریحه شعری مولانا شکوفا شد و آثار پراحساس و عارفانه ای پدید آورد. هرچند کسی نمی داند شمس به او چه آموخت، اما بی گمان، دانش گسترده شمس در عرفان، تفسیر قرآن، ادبیات و لغت در این تحول مؤثر بوده است.
فراق یار مولانا
رنجش مریدان از نزدیکی مولانا به شمس، باعث ناسزاگویی و تحقیر شمس شد. سرانجام، شمس در ۲۱ شوال ۶۴۳ قمری قونیه را ترک و به دمشق کوچ کرد. مولانا از فراق او بی قرار شد. مریدان که پشیمان شدند، از مولانا پوزش خواستند:
پیش شیخ آمدند لابه کنان
که ببخشا، مکن دگر هجران…
مولانا فرزندش سلطان ولد را به دمشق فرستاد. شمس بازگشت و سلطان ولد یک ماه پیاده در رکابش راه پیمود تا دوباره به قونیه رسیدند.
مولانا فراق شمس
اما دیری نگذشت که حسادت ها دوباره شعله ور شد و آزار شمس از سر گرفته شد. این بار، شمس که دل آزرده شده بود، با گلایه به سلطان ولد گفت:
خواهم این بار آنچنان رفتن
که نداند کسی کجایم من…
سرانجام، شمس بی خبر قونیه را ترک کرد و دیگر باز نگشت. از زمان و مکان دقیق این سفر هیچ کس آگاه نیست.
مولانا سماع
مولانا پس از ناپدید شدن شمس، روز و شب به سماع و شعر پناه برد:
روز و شب در سماع رقصان شد
بر زمین همچو چرخ گردان شد
او حتی برای یافتن شمس به شام و دمشق سفر کرد اما نتیجه ای نگرفت. با این حال، به درک تازه ای رسید؛ دریافت که شمس در وجود خودش حضور دارد و حقیقت او در درون مولانا جاودانه شده است.
مولانا به قونیه بازگشت، سماع را از سر گرفت و همچون خورشیدی، مردمان را به سوی خود جذب کرد. برای او سماع راهی بود به سوی رهایی از قیود مادی، و ابزاری برای صعود روح تا ملکوت.
سال ها بعد، بار دیگر به امید دیدار شمس به دمشق رفت، اما باز هم نیافت. شمس رفته بود، اما در دل و شعر مولانا، همیشه زنده ماند.
مولانا و صلاح الدین زرکوب
مولانا همچون دیگر عارفان و صوفیان، باور داشت که جهان هرگز از حضور حق خالی نمی ماند و جلوه های الهی در تمامی مظاهر عالم مشهود است. از این رو، باید دید که این خورشید حقیقت، از کدام سوی آسمان هستی سر بر می آورد و در وجود چه کسی جلوه گر می شود.
روزی مولانا از کنار دکان زرکوبان عبور می کرد. صدای کوبیدن چکش ها به گوشش رسید و او را به وجد آورد. در همان لحظه، شیخ صلاح الدین زرکوب، به الهام برخاسته، از دکان بیرون آمد، سر بر قدم مولانا نهاد و از نماز ظهر تا نماز شب، با او به سماع پرداخت. از آن زمان، مولانا دل در گروی صلاح الدین نهاد و او را که مردی ساده و بی سواد از مردم قونیه و زرکوبی پیشه اش بود، به جای شمس تبریزی نشاند.
مولانا و زرکوب
مولانا او را به عنوان جانشین خویش برگزید و حتی پسرش، سلطان ولد، با همه دانشی که داشت، از زرکوب پیروی می کرد. گرچه سلطان ولد خود را در علوم و معارف برتر از او می دانست، اما سرانجام دریافت که دانش ظاهری به تنهایی برای درمان دردهای معنوی کافی نیست و بدین ترتیب، با دل سپردن به صلاح الدین، مرید او شد.
صلاح الدین نیز همچون شمس، آماج حسادت برخی مریدان قرار گرفت، اما با این همه، مولانا تا ده سال با او انس و الفت داشت. سرانجام، صلاح الدین بیمار شد و پس از درگذشت، در شهر قونیه به خاک سپرده شد.
مولانا و حسام الدین چلبی
حسام الدین چلبی از عارفان بزرگ و یاران نزدیک مولانا جلال الدین محمد بلخی بود. او در سال ۶۲۲ هجری قمری (برابر با ۱۲۲۵ میلادی) در شهر قونیه چشم به جهان گشود. اصل و نسب خانواده او به شهر ارومیه باز می گردد؛ از همین رو، مولانا در مقدمه مثنوی معنوی از او با نام اورموی یاد کرده است.
لقب دیگر حسام الدین ابن اخی ترک بود. او به مدت ده سال از نزدیک ترین همراهان و مریدان مولانا به شمار می رفت. به پیشنهاد او بود که مولانا نگارش شاهکار خود، مثنوی معنوی، را آغاز کرد. در برخی بخش های این اثر عظیم، نام حسام الدین نیز دیده می شود و از آنجا که نقش او در نگارش مثنوی بسیار پررنگ بود، مولانا در آغاز، این اثر را حسامی نامه نام نهاده بود.
مرگ مولانا
مولانا پس از مدت ها رنج و بیماری و در پی تب شدیدی که بر او غالب شد، در غروب یکشنبه، پنجم جمادی الآخر سال 672 قمری (مطابق با 4 دی ماه 652 خورشیدی و 1273 میلادی) درگذشت. در آن روز سرد و یخ بندان، قونیه در تسخیر سیل جمعیت عزادار بود؛ مردم پیر و جوان، مسلمان و غیرمسلمان، از جمله مسیحیان و یهودیان، همه در سوگ او شرکت داشتند.
به گفته افلاکی، بسیاری از مستکبران و منکران، در آن روز ایمان آوردند و زنار خود را بریدند. این مراسم سوگواری چهل شبانه روز ادامه یافت: چهل روز همه به خانه ها برگشتند و همه درگیر این داستان شدند روز و شب تنها همین سخن می گفتند که آن گنج دفون، زیر خاک کجاست؟
آرامگاه مولانا
پس از درگذشت مولانا در سال ۶۷۲ هجری قمری (۱۲۷۳ میلادی)، پسر او سلطان ولد به همراه مریدانش، آرامگاهی ساده بر مزار وی ساختند. بعدها، این آرامگاه در دوران سلطنت سلاطین سلجوقی و عثمانی گسترش یافت و به شکل امروزی درآمد. معماری گنبد فیروزه ای رنگ آن از جمله شاخصه های برجسته این بناست.
آرامگاه مولانا در شهر قونیه (Konya) در کشور ترکیه قرار دارد. این مکان که در قلب شهر قونیه واقع شده، به عنوان موزه مولانا (Mevlana Museum) نیز شناخته می شود و یکی از پربازد یدترین جاذبه های گردشگری ترکیه است.
سال جهانی مولانا
در سال ۲۰۰۷، سازمان یونسکو به پیشنهاد کشور ترکیه، این سال را سال جهانی مولانا نام گذاری کرد. این تصمیم به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی گرفته شد. یونسکو در تاریخ ۶ سپتامبر ۲۰۰۷ مراسمی رسمی برای بزرگداشت این شاعر و عارف بلندآوازه ایرانی تبار برگزار کرد.
مولانا و جهان غرب
در سده بیست و یکم میلادی، مولانا با سرعتی چشم گیر در جهان غرب به شهرت رسید، به گونه ای که ترجمه آثار او در ایالات متحده به یکی از پرفروش ترین کتاب های سال بدل شد. ترجمه کولمن بارکس از اشعار مولانا در سال ۲۰۰۱، تنها در آمریکا بیش از ۵۰۰ هزار نسخه فروش داشت.
سریال مولانا
در سال ۱۳۹۳، سریالی با عنوان جلال الدین از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی می پرداخت.
مست عشق مولانا
در پاییز سال ۱۳۹۸، خبر تولید فیلمی با نام مست عشق به کارگردانی حسن فتحی منتشر شد. این فیلم که به صورت پروژه ای مشترک بین ایران و ترکیه ساخته شده، به روایت بخش هایی از زندگی مولانا اختصاص دارد و بازیگرانی چون پارسا پیروزفر و شهاب حسینی در آن ایفای نقش کرده اند.
مولویه
در ترکیه، مولانا فراتر از یک شاعر معمولی شناخته می شود؛ او جایگاهی همچون یک قدیس و شخصیت معنوی بلندمرتبه دارد. طریقت مولویه که برگرفته از آموزه های مولاناست، در این کشور پیروان زیادی دارد و طریقتی شهری، نخبگانی و اشرافی به شمار میرود. سایر طریقت های عرفانی در ترکیه نیز برای مولوی احترام ویژه ای قائل اند. برای نمونه، جامی – شاعر برجسته و پیرو طریقت نقشبندیه – درباره مولوی گفته است: با آنکه پیامبر نیست، اما صاحب کتاب است.
مراسم طریقت مولویه معمولاً روزهای جمعه در مولوی خانه ها برگزار می شود و با آیین سماع، رقص عرفانی و خواندن اشعار مولانا همراه است. پیروان این طریقت به دو گروه اصلی تقسیم می شوند: ولدی و شمسی.
پسر مولانا سلطان ولد
گرایش ولدی را سلطان ولد، فرزند مولانا، بنیان نهاد و هدف آن، تطبیق آموزه های مولانا با شریعت اسلامی بود. در مقابل، شاخه شمسی به رهبری اولو عارف چلبی – نوه مولانا – شکل گرفت که رویکردی مستقل از شریعت داشت و در تقابل با اهل تشرع فعالیت می کرد.
هر سال در ماه آذر، آیین زیارت مقبره مولانا در شهر قونیه برگزار می شود. از دیدگاه پیروان مولویه، زیارت کعبه العشاق – لقب مقبره مولانا – از نظر ثواب، هم سنگ با نیمی از حج شمرده می شود.
آثار منظوم مولانا
مولانا در حوزه شعر و نظم، دو اثر بزرگ و ماندگار از خود به جای گذاشته است: مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی. این آثار از برجسته ترین نمونه های شعر عرفانی در ادبیات فارسی به شمار می روند. مثنوی معنوی اثری آموزشی و عرفانی است که با استفاده از داستان های تمثیلی، مفاهیم عمیق دینی و فلسفی را بیان می کند. دیوان شمس نیز مجموعه ای از غزلیات شورانگیز و عارفانه است که مولانا آن را در اوج دلدادگی به شمس تبریزی سروده است. زبان آثار منظوم او شاعرانه، رمزی، سرشار از عشق الهی و دارای لایه های معنایی پیچیده است.
آثار منثور مولانا
در کنار آثار شعری، مولانا سه اثر مهم نثر نیز دارد: فیه ما فیه، مجالس سبعه و مکتوبات. این آثار نمایانگر اندیشه های صریح تر و مستقیم تر مولانا در قالب نثر هستند. فیه ما فیه مجموعه ای از سخنان و تعلیمات مولانا در جلسات مختلف است که به زبان ساده و روان بیان شده اند.
مجالس سبعه شامل خطبه ها و سخنرانی های مذهبی اوست و مکتوبات مجموعه ای از نامه های رسمی و معنوی او به شاگردان، بزرگان و حاکمان است. آثار منثور مولانا بیشتر برای انتقال مفاهیم اخلاقی، عرفانی و اجتماعی به مخاطبان مختلف نگاشته شده اند و زبانی روشن تر نسبت به آثار منظوم دارند.
⏬مقالات پیشنهادی برای شما عزیزان⏬